کمق(کموک تورکلری)
کموک تورکلری
دو شنبه 29 دی 1393برچسب:, :: 6:16 :: نويسنده : گودرز غلامی

 

  قوجا کندیم دوران گوریب قوجالدیقجا جوانلاشیب سان

گچنلرین خاطراتین اوزسینوه یازیپسان

بیلری خانلاری اتگونن آتیپ سان

گلنره محکم دوزاق قوروبسان

اله لطف ایلسین سولار آخسین چایوندان

گلیب گدن میوه یسین باغوندان

زمیلرون دولسون داشسین بوغدادان

چشملرون جوشاگلیب سولانسین

من ایسترم سنون باشون اوجالسین

ایلریمیز افتخارلا گلیب کتده دولانسین

گورشاد دوشدی سیلگلدی سولار بولاندی

شاهلارین خانلارین تختی تالاندی

اوشاقلاری جوانلاری ساخلا گینان اماندی

 به امید استجابت دعاها

 

سه شنبه 23 دی 1393برچسب:, :: 17:13 :: نويسنده : گودرز غلامی

سرتان درد میکند؟

ماهی زیاد مصرف کنید.

(!)تب دارید؟

ماست میل کنید.

(!)میخواهید ازبروز سکته جلوگیری کنید؟

چای بنوشیدکه از رسوب چربی برروی دیواره شریان جلوگیری میکند.

(!)بیخوابی دارید؟

عسل بخورید.

(!)دچارآسم هستید؟

پیاز بخورید.

(!)از ورم مفاصل رنج می برید؟روغن ماهی مصرف کنید.

(!)دل بهم خوردگی دارید؟موز و زنجیل میل کنید.

(!)دچار مشکلات استخوان هستید؟

آناناس میل کنید

(!)از سندروم پیش ازقاعدگی رنج میبرید؟

ذرت بو داده میل کنید.

(!)دچار مشکلات حافظه شده اید؟

صدف خوراکی بخورید.

(!)سرما خوردید؟

سیر بخورید.

(!)سرفه می کنید؟

فلفل بخورید.

(!)زخم معده دارید؟

کلم را همراه با یخ بخورید.

(!)دچار جن زدگی شده اید؟

گلاب همراه با زعفران میل کنید .

(!)اسهال دارید؟

سیب را با پوست رنده کنید بگذارید تاقهوه ای شودو همراه با موز بخورید

 

 ......................................................................................................................

 

پسر شکیرا تو مدرسه داشت گریه میکرد مدیرش ازش پرسید: پسرم چرا گریه میکنی

گفت مامانمو میخوام

مدیر گفت: پسرم ببین ، ما همه مامانتو میخوایم ولی گریه نمیکنیم

 

 ..............................................................................................................................................................

 

برخی موادغذایی هنگام ظهربه خوبی جذب بدن میشود درصورتی که همان موادغذایی درشب کمتر جذب بدن میگردد.

 ...................

اگرهویج صبح یانیمه روزخورده شودویتامین های آن به طور کامل جذب بدن میشود اماجذب ویتامینAهویج درشب بسیارمشکل است.

 .............................

شیروتخم مرغ ویتامینBداردرشب به راحتی جذب بدن میشوداماموادلبنی که درنیمه روزمصرف می شوندبه سختی جذب بدن میشوندوبه سبب به وجودآمدن منبع انرژی استفاده نشده به چربی تبدیل میشوند.

 ................................................................................

آبی که درشب نوشیده میشودبدن رابهترپاک میکند.

نوشیدن یک لیوان آب پرتغال درروزبه هضم غذاکمک کرده وانرژی تولید  میکند.اماهمین آب پرتغال درشب سبب سوزش معده وعصبانیت میشود.

 .............................................................................

سالادوگوجه فرنگی هنگام ظهربهتر جذب بدن میشوداماخوردن آن درشب به معده فشار میاورد.

 ........................................................

              به امیدسلامتی شما

سه شنبه 23 دی 1393برچسب:, :: 17:1 :: نويسنده : گودرز غلامی

سه شنبه 23 دی 1393برچسب:, :: 16:46 :: نويسنده : گودرز غلامی

دور گردون گر دوروزی بر مراد ما نرفت

دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

هان مشو نومیدچون واقف نی از سرغیب

باشداندرپرده بازیهای پنهان غم مخور

حافظادرکنج فقروشبهای تار

تابودوردت دعاودرس قرآن غم مخور

واما ابیات بعدی

دست ازطلب ندارم تا کام من برآید

یاتن رسدبه جانان یاجان زتن در آید

بگشای تربتم رابعدازوفات وبنگر

کز آتش درونم دودازکفن برآِید

وابیات بعد

نقش مستوری مستی نه بدست من وتوست

آنچه سلطان ازل گفت بکن آن کردم

دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع

گرچه دربانی میخانه فراوان کردم 

سه شنبه 23 دی 1393برچسب:, :: 16:44 :: نويسنده : گودرز غلامی

چوخلی گزیپ داغی داشی درنی

تاپی شام سنی من گوزل قوجالیق

سنی من گورنن بری آچیلیپدی غم دفتری

آپار چوله گتیر منی قویما داریخام قوجالیق

عمر ورس اله من

نچه گون قوناقام سن قوی سوزوم دشسین دللر

آغلارام گچن گوننر قویما داریخام قوجالیق تقدیم به هم سن وسالانم

سه شنبه 23 دی 1393برچسب:, :: 16:42 :: نويسنده : گودرز غلامی

کوموک کندیمیز مینلر ئیل تاریخ یازیپلار      

چوخلی ایللر گلیب کدیب بوردان گون تکین باتیبلار

قبیر صاندیقلاردا یاتتیپلار                        

داغلار بوی چکیپ هامیلارین سر نوشتین یازیبلار

جوانلری قوجالاری برک باغرینا باسیبلار    

چوبانلاری سوری سینن ساتیپلار عاشیقلار سوزلرین بالا قاتیبلار

بیلر گلینلره آلما آتیبلار

گوزل آتاآناشیرین سوزلی دوست

باخ گور نجه آرام تور پاغ آلتا یاتیبلار ساق اولوپ چوخ یاشا

دو شنبه 22 دی 1393برچسب:, :: 19:53 :: نويسنده : گودرز غلامی
دوستم گلوش چرک کرده بود پرسید چیکار کنم ؟ 
خواستم بگم آب نمک قرقره کن حواسم بود گفتم آب قند قرقره کن …

بنده خدا یه هفتس کلا نمیتونه صحبت کنه ، دکتر گفته مجرای تنفسیش شکرک بسته !

دو شنبه 22 دی 1393برچسب:, :: 6:21 :: نويسنده : گودرز غلامی

با سلام

برای کسانی که میگند مناطق ترک نشین به زور به ایران اضافه شده اند اگه نقشه ای رو از ایران آوردن که مناطق آذربایجان حتی برای یک روز از ایران جدا بودن و بزور به ایران اضافه شدن من دیگه تو این سایت نمی یام. این نقشه قبل از اسلامه(سلسله ساسانیان)

1 بعد از اسلامم تقریباً همین بوده که با توجه بی عرضگی شاهان کم کم ایران ما کوچیکتر شده ضمناً بحث زبان نمی تونه علت جدا بودن یک قوم از یک کشور باشه مثل خیلی از کشورهای بزرگ دنیا که اقوام و زبانهای مختلفی دارن ولی به کشورشون و زبان اصلیش افتخار میکنن ولی حیف که ما جهان سومی ها همیشه باید به شکلی بازیچه (شیعه و سنی، اقوام، زبان و ...)

غرب بشیم.

ارادتمندتان مسعود

دو شنبه 22 دی 1393برچسب:, :: 6:16 :: نويسنده : گودرز غلامی

7 واقعیت دنیا :

 

1.شما نمیتوانید صابون روی چشمانتان بریزید

 

2.شما نمیتوانید موهایتان را بشمارید

 

3.شما نمیتوانید از بینی خود نفس بکشید، زمانیکه زبانتان بیرون است

 

4.شما مورد سوم را انجام دادید!

 

5- ﺯﻣﺎﻧﯿﮑﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﯾﺪ،ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﺪﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﺪﺍﻣﺎﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﻭﻓﺎ ﺷﺪﯾﺪ

 

6- ﺍﻻﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﻧﯿﺪ،ﺩﺭﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﯾﺪ

 

7.برای دیگران  share ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺍﻻﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ!

 

سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا

 

1-شما آنقدر تنبل هستيد كه اين 26 تا سيا رو نخوندين

 

2-شما آنقدر سهل انگارهستيد كه متوجه نشدید يكي از آن ها سينا ميباشد

 

3-شما آنقدر ساده هستيد كه رفتيد بالا و پيدا نكرديد

 

4-من شما را سر كار گذاشتم

 

5-داريد ميسوزيد

 

6-بي مزه هم خودتي!

 

7-از اينكه شما را سركار گذاشتم خوشحال باشيد!

 

8-الان نفهميديد كه خوشحال رو اشتباه نوشته بودم

 

9-بازم رفتيد چك كرديد ولي من بازم سركارتون گذاشتم درست بود!

 

10-هر چي فحش هم ميدي ....

 

برای هرکس که بفرستی شکلش عوض میشه امتحان کن!

واسه همه اد لیستت بفرستو یخورده لبخند بیار رو لبشون.

 

 

شنبه 20 دی 1393برچسب:, :: 18:43 :: نويسنده : گودرز غلامی

موجود منحصر به فرد قاراقایا؟؟؟؟؟؟؟؟

جمعه 19 دی 1393برچسب:, :: 10:55 :: نويسنده : گودرز غلامی

آقا سعیدلطفامعرفی کن......

جمعه 19 دی 1393برچسب:, :: 10:53 :: نويسنده : گودرز غلامی

جمعه 19 دی 1393برچسب:, :: 10:35 :: نويسنده : گودرز غلامی

هستی فیروزپور

    عظمت خانم از زاويه اي ديگر
    1- آغاز نقد با عباراتي چون «عكس هاي متعدد آن قلعه و باغ نيلق نصب شده در دفتر پدر و نيز اسناد و قبالجات سوراخ شده با گلوله سربازان رضاخان در خورجين اسب پدربزرگ در عرصه نبرد نابرابر در بند مشكول با قاب هاي ساده علاوه بر خانه زينت بخش دفتر كار پدر نيز هست.» كه به متن فيلم نامه سريال هاي تلويزيوني شباهت دارد. علاوه بر اينكه در تضاد با موضعي است كه نويسنده نسبت به ماهيت گزارش گونه متن مورد نقدش دارد؛ متني كه بارها آن را با عنوان گزارش رمان گونه به استهزا گرفته است. جفايي است آشكار به پدربزرگ متوفي شان كه اسناد و قبالجات را با خود به ميدان جنگي كه صحنه نبردي نابرابر و نه احياناً بنگاه معاملات ملكي بوده، برده است يا اينكه ادعايي كذب است.
    2- در خصوص محل تولد عظمت خانم هرچند حق با نويسنده است، اما تصور اينكه او شايد اصلاً كرندق را نديده بود، با توجه به اينكه كرندق زادگاه مادر عظمت خانم بوده و در فاصله نزديك با نيلق قرار دارد قطعاً ادعايي نادرست است. آنچنان كه اشاره به تني و ناتني بودن برادران عظمت خانم و نيز همين طور موضوع دشمني خوني آنان با خوانين كرندق به شهادت نسبت مادري عظمت خانم به خوانين كرندق با وجود همان دشمني هاي خوني، ناشي از عدم آشنايي نويسنده با سنت و فرهنگي است كه در آن نه برادر را به تني و ناتني تقسيم مي كنند و نه نزاع حتي خونين عموزادگان را منشاء كينه و نفرتي ابدي مي پندارند.
    3- نويسنده محترم ضمن اعتراف به قدرت عظمت خانم و اشاراتي به منشاء اين قدرت كه به او اجازه دخالت حتي در امور مهم مملكتي را مي داد، مدعي است «عنوان بزرگ ترين رئيس قبيله بين عشاير غرب كشور براي عظمت خانم كمي مبالغه آميز است» زيرا «اقبال السلطنه ماكويي قدرت و موقعيت قوي تر داشته است» و «اسماعيل سيميتكو به اعتبار ايلي ماموريت عمده سرلشگر امير طهماسبي را تشكيل مي داده اند». در اين خصوص اما بايد متذكر شد كه:
    الف- اينكه اسماعيل سيميتكو به اعتبار ايلي ماموريت عمده سرلشگر امير طهماسبي را تشكيل مي داد، ظاهراً مستند به يادداشت هاي ايشان از آن حوادث است، اما واقعيت اين است كه در حوادث بعد از مشروطيت ايران شاهد ضعف فزاينده دولت مركزي بود و ياغيان و گردنكشاني در گوشه و كنار كشور عليه دولت مركزي شورش كرده بودند. اسماعيل آقا سيميتكو از جمله اين افراد بود كه از روستاي چهريق سلماس عليه دولت قيام كرد و به تدريج دامنه نفوذش را به مناطق اطراف سلماس گسترش داد.كيفيت روابط اقبال السلطنه با او در منابع آشكار نيست ولي بايد اشاره كرد كه وي از بركشيدگان اقبال السلطنه بود. با اين همه اما در جنگ آبان 1300 ميان قواي دولتي و سيميتكو، پسر اقبال السلطنه كه با سواراني براي كمك به قواي دولتي رفته بود تنها نظاره گر بود و درنهايت سيميتكو پس از شكست از سرتيپ امان الله خان جهانباني در مردادماه 1301 به تركيه فرار كرد. اين همه به اين معناست كه اسماعيل خان سيميتكو اساساً فاقد اعتبار ايلي بوده است و نيز دخالت مستقيم سرلشگر امير طهماسبي به عنوان والي نظامي آذربايجان در سركوب غائله سيميتكو و سپردن اين كار به يكي از افسرانش نشانه اي است بر كذب اين ادعا كه ماموريت عمده طهماسبي سركوب سيميتكو بوده است.
    ب- درخصوص اين ادعا كه اقبال السلطنه ماكويي قدرت و موقعيت قوي تري داشته است، البته سندي ارائه نشده است اما طهماسبي وقتي اعتماد سردار را به دست آورد، در 29 مهرماه 1302 به ماكو نزد اقبال السلطنه رفت و با نيرنگ و خدعه او را دستگير و روانه تبريز كرد. امير طهماسبي پس از آن ثروت اقبال السلطنه را ضبط و به تعبيري غارت كرد. ميزان اين اموال مصادره شده بسيار زياد بود به طوري كه زن سردار مي گويد اين اموال را بار چهل شتر كردند و به تبريز و از آنجا به تهران فرستادند. پسر سردار سال ها بعد ادعا كرد ميزان خسارت وارد شده از سوي رضاخان به اموال آنها حدود دو ميليارد ريال بوده است. درميان اين اموال چندين شمشير مرصع و جواهرنشان و جواهرات سردار بود كه چند ميليون ارزش داشتند. بدون ترديد تمام يا قسمت بيشتر ثروت مصادره شده اقبال السلطنه به رضاخان رسيد و اين ثروت او دومين منبع ثروت هنگفت رضاشاه (منبع اول ثروتش اموال امير عشاير خلخالي بود) شد. پس از مرگ اقبال السلطنه هيچ عكس العملي از بازماندگان و نوكران او نشان داده نشد. در واقع سردار در آن مقطع قدرت جنگي خويش را از دست داده بود و تنها ثروت هنگفتش عامل اقتدار وي بود. روشن است كه برخلاف ادعاي نويسنده محترم در آن مقطع اقبال السلطنه نه ثروتي بيش از عظمت خانم و برادرانش داشته و نه قدرت نظامي اش آنچنان بوده است كه پس از دستگيري و اعدامش حتي نزاعي كوچك به خونخواهي اش از سوي وابستگانش با قواي دولتي درگيرد. علاوه بر موارد فوق از نظر عقلي نيز آيا مي توان پذيرفت كه ياغي سلماس و حاكم ماكو قدرتي بيش از كساني داشته باشد كه در جغرافيايي به وسعت خلخال، ميانه، اردبيل و در مقاطعي گيلان و طوالش قدرت بلامنازع بودند بنابراين عنوان بزرگ ترين رئيس قبيله بين عشاير غرب كشور براي عظمت خانم نه تنها مبالغه آميز نيست بلكه عين واقعيت است.
    4- به نقل از اثر ريچارد تاپر «تاريخ سياسي اجتماعي شاهسون» به درستي به زادگاه و تبار عظمت خانم اشاره كرده و به استناد اين اشارات مدعي شده اند كه «عنوان شيرزن گيلان مسلماً تعبيري اشتباه است» اما غافل بوده اند از اينكه گيلك بودن نه شرطي لازم و نه كافي است براي اينكه زني را شيرزن گيلان خطاب كنيم. از اين رو بديهي است كه نويسنده محترم گزارش «عظمت خانم شيرزني در نهضت جنگل» نيز به درستي از اين تعبير به استعاره از نقش و جايگاه يگانه زن حاضر در ميان موتلفين نهضت جنگل استفاده كرده است.
    5- و در ادامه نويسنده محترم در خصوص مسير و مقصد حركت ميرزا صرفاً با استناد به يكي از مكاتبات بين ميرزا و رشيد الممالك كوشيده است همه رابطه پرفراز و فرود بين ميرزا و نهضت جنگل با عظمت خانم و برادرانش را نفي كند و براي اولين بار و برخلاف همه مستندات تاريخي مدعي شده اند كه ميرزا به كوه پناه مي برده است. اين در حالي است كه روابط امير عشاير و خواهرش با ميرزا عميق و ريشه دار بوده است، به طوري كه در اواخر شوال 1335 هـ. ق ميرزا به خلخال رفته و در خانه امير عشاير منزل كرد.كميته جنگل موفق شد نظر ايلات خلخال و شاهسون را به خود جلب كند و در پي آن امير عشاير به رشت آمده و به حكمراني گيلان منصوب شد. در واقع امير عشاير نماينده مسلح جنگلي ها در رشت بود كه از طرف هيات اتحاد اسلام به اين سمت منصوب شده بود. پس از اين دوران كه اوج همكاري و همراهي عشاير با نهضت جنگل بود، در جنگ منجيل آنان راه خود را از جنگلي ها جدا كرده و به مناطق خود مراجعت كردند. البته اين خاتمه رابطه عشاير خلخال با ميرزا و نهضت جنگل نبود به طوري كه نمايندگاني از طرف رشيد الممالك و امير عشاير و سردار مقتدر به سرسار آمده و از ميرزا تقاضا براي يك اتحاد جديد مي كنند كه در نتيجه آن در 28 رمضان 1335 هجري قمري دست اتحاد داده و به اتفاق مجاهدين به فومن آمدند هرچند مدتي بعد پس از مشاهده وضعيت جنگلي ها اتحاد سوم را نيز كان لم يكن پنداشتند كه در پي آن نامه البته شديداللحن 15 ارديبهشت 1300 شمسي ميرزا خطاب به رشيد الممالك نوشته شده است؛ نامه اي كه در آن ميرزا به رغم همه گلايه هايش مي نويسد «شما را دعوت مي كنم با تغيير عقيده و با حسن نيت و با مقصد وطن پرستي و شرافت دوستي بطرفم گراييد و پيشاني خود را براي بوسه هاي تشكر آميزم حاضر سازيد. خداي را در اين مدعياتم گواه مي گيرم.» آري ميرزا همچنان به ياري عظمت خانم و برادرانش اميد داشت و از همين رو در غالب منابع تاريخي قصد ميرزا از عزيمت به خلخال را رفتن به نزد عظمت خانم نوشته اند و پاره اي از منابع حتي فراتر از آن مقصدش را گيلوان و ميزبانش را رشيد الممالك دانسته اند، رشيدالممالكي كه البته مخاطب تند و تيزترين نامه ميرزا نيز بوده است.
    6- نوشته اند «سبزعلي خان پسر بسيار شجاع عظمت خانم در اثر اصابت يك تير سرگردان بلافاصله فوت مي كند.» اما از اين نكته غافل بوده اند كه سبزعلي خان در ميدان رزم بود نه بزم. هر تيري كه در رزم شليك مي شود نه چون تيري كه از كف كودك چموش رها شده در پي هدفي است و در آن كارزار هدف بزرگ البته سبزعلي خان بسيار شجاع بوده است.
    7- عبارت «خوانين كرندق و سنگ آباد كه هميشه مطيع دولت بودند» اساساً نادرست است. آنان نيز چون ساير خوانين و بزرگان ايلات گاه با قواي دولتي و گاه عليه دولتي بودند، آنچنان كه غائله سعادت قلي خان از خوانين كرندق توسط حكومت قاجار سركوب و او نيز به عنوان كسي كه بر حكومت مركزي شوريده بود، اعدام شد.
    8- يكي از مغشوش ترين به لحاظ نوشتاري و البته بي بنيه ترين بندها از نظر استدلالي به اصطلاح اصلاحيه روشن كننده حقايق بندي است كه در آن نبرد در دشت آلارلو را 39 روزه (از 4 فروردين تا 11 ارديبهشت 1302) دانسته و جنگ در دربند مشكول را كه كوهستاني صعب العبور است، نبردي هفت ساعته مي داند، كه اين البته اگر روايت سردار طهماسبي هم باشد، برخلاف روايت نقلي نويسنده از نظر عقلي بر آن اشكالات متعدد وارد است. واضح است كه سردار طهماسبي و لشگريانش در آن موقعيت كوهستاني در هفت ساعت حتي موفق به شكار خرگوش هم نمي شدند چه رسد به خاتمه غائله شورش عشايري كه از آنچنان استعداد نظامي، اقتصادي و سياسي برخوردار بودند كه به پشتوانه آن، حكومت مركزي را هم به چالش كشيده بودند.
    9- ماجراي پيراهن جواهرنشان هديه ميرزا كوچك خان را توهمي بيش ندانسته اند زيرا «مشكلات سياسي و نظامي آنچنان گريبانگير ميرزا شده بود كه او و ياران جنگلي اش فرصت اصلاح سر و صورت خود را نداشتند» و نيز «افكار سوسياليستي حاكم و بر مرامنامه جنگل خصوصاً بند 14 ماده 4 اصلاً سازگار نيست». در رد اين دلايل واهي اما بايد گفت الف- محاسن بلند نزد جنگلي ها امري نمادين بود، به طوري كه در آغاز نهضت و هنگامي كه دستجات نظاميان در جنگل تولم تجمع كرده بودند، ميرزا ياران خود را به قرآن قسم داد و همه با هم عهد كردند تا روز پيروزي «از تراشيدن موي سر و صورت خودداري كنند»، طرح مساله محاسن بلند جنگلي ها به صورت اخير از سوي نويسنده تنها توجيه غيرواقعي براي القاي شلوغي سر ميرزا و يارانش است.
    ب- روابط نزديك نهضت جنگل با عظمت خانم و امير عشاير در قالب هيات اتحاد اسلام و پيش از گرايش نهضت جنگل به مرامنامه سوسياليستي بوده و قاعدتاً هديه مذكور نيز تحفه اي مربوط به آن دوران است كه البته صدق و كذبش در ذيل تاريخ شفاهي قابل طرح و بررسي است.
    ج- فارغ از اينكه ماهيت سوسياليستي گروه ها يا حتي دولت ها نمي تواند مانعي براي رعايت اصول ملاقات ها و مراودات ديپلماتيك باشد، گرايش نهضت جنگل به مرامنامه كمونيستي پس از ورود روس هاي انقلابي به ايران و براي كسب هويت غربي و تشكيلاتي در مقابل فرقه و مرام كمونيسم صورت پذيرفت. در بند 14 ذيل ماده 4 آن مرامنامه صرفاً به«ممنوع بودن انحصار و احتكار ارزاق و سرمايه» اشاره شده است كه از آن هيچ منعي بر دادن هديه استنباط نمي شود. از اين رو روشن است كه نويسنده محترم صرفاً براي اثبات مدعاي نادرست خويش به ريسمان استدلالي چنين پوسيده چنگ انداخته است.
    10- در خصوص ملاقات جوزعلي خان با رضاشاه نويسنده دچار آشفته نويسي شده است، اين استدلال كه اين ملاقات مورد تاييد هيچ يك از معمرين طايفه فولادلو نيست، پرسش اين است كه اين معمرين مورد اشاره چه كساني هستند و چرا ملاقات را تاييد نمي كنند و اساساً چرا تاييد يا عدم تاييد آنان بايد ملاك قضاوت قرار گيرد. در مورد ملاقات عظمت خانم با رضاشاه هم باز بعضي مطلعين قديمي كه گويا با نويسنده جوان در ارتباط هستند، اين ملاقات را تاييد مي كنند. واضح است كه در اين گونه روايات تاريخي كه اسناد معتبري در قبول ياري شان موجود نيست استدلال عقلي تنها راهكار موجود است و در اين مورد خاص اما با توجه به اقتدار شخصي رضاشاه و اينكه در مسائلي از اين جنس تصميم نهايي با خودش بوده است، بديهي است كه بازگرداندن اموال كساني كه بر حكومت مركزي شوريده بودند جز با دستور رضاشاه نمي توانسته باشد؛ دستوري كه احتمالاً پس از ملاقاتي با آنان صورت پذيرفته است. و در پايان ذكر اين نكته در خصوص سبك نگارش «عظمت خانم شيرزني در نهضت جنگل» كه نقد نويس محترم از آن با ذكر عناويني رمان گونه ياد مي كند، ضروري است كه نگارش رمان گونه تاريخ سبكي معمول نزد برخي از نويسندگان است آنچنان كه بسياري از ايرانيان قاجاريه را با خواجه تاجدار و اسماعيليه را با خداوند الموت مي شناسند و همين طور انقلاب فرانسه را با آثار الكساندر دوما. اصل وجود نگارش رمان گونه تاريخ را به دور از هرگونه ارزشداوري نمي توان به عنوان يك واقعيت انكار كرد و ماهيت اش را به استهزا گرفت. اما خوانش وارونه اسناد و مستندات تاريخي به قصد تحريف آن را بايد جدي گرفت. 

جمعه 19 دی 1393برچسب:, :: 10:26 :: نويسنده : گودرز غلامی

 

قار یاغیب پالچیق اولوب کندیمیزین کوچه لری

 لندور بکسوات ایلیر کومه یین یوخ ثمری

اوشاقیدیم دئدیله کتده روز آباد اولاجاق

قوجالیق گلدی هله یوخدی آبادلیق خبری

 ایندی ده مال داواریلا چوخی با هم یاشییر

نه قدر سوز یازیرام مسئولا یوخدی اثری

کتدره باخمادیلا قاشدی جماعت شه ره

کیم بو وضعیله سوور کندینی ، بوشلار شهری

ساتیسوز نفتی یاواش تهرانوزا خشلی یسوز

بیزی ده یاده سالون قورخ میون اولماز ضرری

انتخابات زامانی کنده گلیب یالواری سوز

 گیر جگین مجلیسه قارنوز سیخیری هی کمری

ایستی سن دوکتور اگر بیرده سنه رای وره له

قولوی چیرمالا ایش گور بیزه گورسد هنری

کتدرین اهلی اگر ال بیر اولا با هم اولا

گورسده ر ایشله میین مسئولا ، چوخدی کسری 

 

جمعه 19 دی 1393برچسب:, :: 10:22 :: نويسنده : گودرز غلامی

 

خدا رحمت کنه میرزا عبدالحسین رحیمی رو اگه اشتباه نکنم پدر بزرگ آقای سعید رحیمی ( پدر مرحوم عظیم ) بوده اند ، متاسفانه بنده سنم اجازه نداده محضر ایشان را درک کنم ولی داستانی از ایشان شنیده ام که شنیدنش خالی از لطف نیست . قدیم ها که کمتر آدم باسوادی حتی توی منطقه سنجبد وجود داشته ایشان یکی از انسانهای با سواد و روشنفکر زمان خود بوده است ، چند دهه قبل که مسجد فعلی صوفلو رو داشتن بازسازی میکردند داخل مسجد قبری بوده که برای اهالی محترم بوده و برداشت این بوده که گویا امام زاده است ، مرحوم میرزا عبدالحسین سر میرسه و میگه قبرو بکنید ، عده ای معترض میشوند که گناه است ، مرحوم میگوید اگر این قبر امام زاده باشد که باید آثاری ، کتیبه ای ، شجره ای چیزی داشته باشد که چنانچه پس از کندن یافته شد مجددا با احترام دفن و اینجا را تبدیل به زیارت گاه میکنیم در غیر اینصورت یکبار برای همیشه این موضوع را ختم میکنیم ، لذا قبر را میکنند و چیزی جز چند تکه استخوان یافت نمی شود ، پس سطح مسجد را تسطیح و از ایجاد خرافات بیشتر جلو گیری میکنند . پس بیایید افتخار کنیم به وجود چنین مردانی در روستای کوموک و مقایسه کنید با وضعیت امروز جامعه تحصیل کرده ای که طی چند سال اخیر چند هزار امام زاده جدید کشف کرده است . روحش شاد و یادش گرامی باد 18 / 10 / 93 امیر علی هدایتی

 .........................................................................................................

 

یکی از جاهایی که همه اهالی کوموک با اسم اون آشنا هستند قاراچی بلاغی هستش ، محلی در کنار رود خانه روستا و در ابتدای مسیر خروج از ده به سمت صوفلو . قبل از انقلاب قاراچی ها که عمدتا به شغل دوختن و فروختن الگ و قربیل مشغول بودند هر سال اواخر بهار به ده می اومدند و در قاراچی بولاغی چادر میزدند و به فروش محصول و فال بینی مشغول میشدند و از این راه امرار معاش میکردند ، گویش جالبی داشتند ، تند تند صحبت میکردند و در کنار چادرهایشان سگ های درشت هیکل و خطر ناکی نگه میداشتند ، لذا چون در آن زمانها مثل الان زیاد گناه در جامعه مان رایج نبود خداوند نیز باران و برف رحمت اش را به فراوانی بر منطقه می بارید ، علی رغم زیاد بودن جمعیت روستا نسبت به امروز ، رود خانه ده همیشه جاری بود و در این محل قاراچی ها چشمه ای کنده بودند که هنوز هم این محل به قاراچی بولاغی معروف است . لطفا دوستان در صورت نیاز اصلاح و یا کامل کنند . ممنون 18/ 10/ 93 امیرعلی هدایتی
چهار شنبه 17 دی 1393برچسب:جوک, :: 20:32 :: نويسنده : گودرز غلامی

خونه ی مادر بزرگه الان آپارتمانه

خونه ی مادر بزرگه استخر و لابی داره

خونه ی مادر بزرگه وای فای مفتی داره

خونه ی مادر بزرگه دیش و LNB داره

کناره خونه ی پارتی بر پاست

مادر بزرگه الان مازراتی سواره

رنگ موهاشم هر روز جورواجور وباحاله

چهار شنبه 17 دی 1393برچسب:خاطره, :: 19:42 :: نويسنده : گودرز غلامی

سلام
خاطره ای از ماه محرم در دهات
شبی در مسجد{که فرسوده و چوبی بود} و تقریبا همه اهالی دهات جمع بودن و غرق عزاداری..که ناگهان لوله بخاری افتاد و صدایی از سمت خانوم ها اومد که{وای مسجد اوشدی}..وهمه با عجله چه مرد و زن به سمت در خروجی هجوم بردن..و همه اهالی در بیرون از مسجد منتظر..با اون همهمه ای که ایجاد شده بود منتظر اتفاقی بودن که..هیچ اتفاقی نه افتاد{البته خوشبختانه}.....قابل ذکر است که در اون موقع جمیعت دهات زیاد بود و شاید یکی از مسایلی که باعث شد مسجد جدید بسازن هم همین بود..کمی وکاستی هاشو ببخشید..تا خاطره ای بعد بدرود

چهار شنبه 17 دی 1393برچسب:, :: 19:40 :: نويسنده : گودرز غلامی

 

یه زمانی از پنجره خر پشته که به خانه همسایه باز می شد ، به دختر همسایه دست تکان میدادیم و شاید هم نامه ای لای روزنامه و این تنها راه ارتباط بود و امروز با وجود لاین و واتس آپ و تانگو و فیس بوک و اس ام اس و ام ام اس و .... تنهاتریم و تنهایی بیماری قرن است ! (سلیم)

سه شنبه 16 دی 1393برچسب:, :: 20:18 :: نويسنده : گودرز غلامی

دوستان يه خبر خوب.

اگه میتونیدپول جوركنیدشرایط ویژه ایران خودرو بمناسبت میلاد امام زمان(نیمه شعبان): پژو206 ثبت نام میكنه دو میلیون تومان پیش. مابقی ماهی 180هزارتومان

تحويل: 17 روز بعد از ظهور امام زمان(ع)

......................................................................................

" فروغ فرخزاد "

هنوز به دیدار خدا می روند.

خدا همین جاست ، نیازی به سفر نیست 

خدا همان گنجشکی است که صبح برای تو می خواند ،خدا در دستان مردی است که نابینایی رااز خیابان رد می کند ،

خدا در اتومبیل پسری است که

مادر پیرش را هر هفته برای درمان به بیمارستان می برد ،

خدا در جمله ی " عجب شانسی آوردم"است 

خدا خیلی وقت است که اسباب کشی کرده و آمده نزدیک من و تو!!

خدا کنار کودکی است که می خواهداز فروشگاه شکلات بدزد !!

خدا کنارساعت کوک شده ی توست، که می گذارد 5 دقیقه بیشتر بخوابی!!

از انسانهای این دنیا فقط خاطراتشان باقی می ماند و یک عکس با روبان مشکی ، از تولدت تا آن روبان مشکی ، چقدر خدا را دیدی ؟!

خدا را 7 بار دور زدی یا زیر باران کنارش قدم زدی ؟

خدا همین جاست ، نه فقط در عربستان!

خدا زبان مادری تو را می فهمد ، نه فقط یک زبان خاص را !

خدایا دوستت دارم و دوستانم را به تو میسپارم که لحظه ای غم نبینند...

................................................................................................................

جیرجیرک به خرس گفت: دوستت دارم...

خرس گفت: الان میخوام بخوابم،باشه بیدار شم حرف میزنیم...

خرس به خواب زمستانی رفت و هیچوقت نفهمید که عمر جیرجیرک فقط 3 روز است...

"همديگر را دوست داشته باشيم؛

شاید فردایی نباشد"..

....................................................................................

آدمای زنده به گل و محبت نیاز دارن ومرده ها به فاتحه!

ولی ما گاهی برعکس عمل میکنیم!

به مرده ها سر میزنیم و گل میبریم براشون, ولی راحت فاتحه زندگی بعضیارو میخونیم !

...................................................................................................

گاهی فرصت باهم بودن کمتر از عمر شکوفه هاست!

بیائیم ساده ترین چیز رو ازهم دریغ نکنیم:

محبت

.................................................................................................... 

بابام مودم رو گذاشته جلو تلویزیون!!

هر وقت کارمون داره، دیگه صدامون نمی کنه،

مودم رو خاموش می کنه... 

یکی یکی از اتاقمون خارج مى شیم!

 

سه شنبه 16 دی 1393برچسب:, :: 6:21 :: نويسنده : گودرز غلامی

 ممیش خان

دردوران ارباب رعیتی خوشبختانه مالک یا ارباب روستاهای ما (کمق صوفلو آفتابه هریس ..) از درباریان بودند (پناهیان راضیه خانم) آنها حضور فیزیکی نداشتن فقط مباشران انها برامور روستا رسیدگی مینمودند لذا اگر روستائیان باهم بودند دیگر خوانین مثل خیلی ازروستاها بالای سرشان نبود ارباب روستاهای مثل زند ،زیناب و بورستان ازبقایای خاندان قاجار بودند که به آنها شازده میگفتند اغلبشان بالهجه فارسی صحبت میکردند بجز اخذ بهره ازکلیه عایدات روستائیان بیچاره رشوه خوار نیز بودند کافی بود اهالی باهم اختلاف داشته باشند ناچار جهت حل اختلاف به شازده مراجعه نمایند دراینگونه مواقع حق باکسی بود که گاو ویاقوچ هدیه آورده باشد خیلی به آن روستاها آن زمان ظلم شده است حالا روستاهائی که خان بالا سرشان بود چه اوضاع اصف بار داشتند فعلا .......

تصویری که دربالا ملاحظه میفرمائید عکس محمد تقی خان امیر احمدی یا همین ممیش خان خودمان میباشد  کهنسالان روستای کمق او را بخوبی میشناسند وی در اوج جنگ جهانی دوم بعد از آنکه رضا شاه دستور تخلیه پادگانها را داد قیام وبه قصد جمع آوری سلاح یا فرار از دست روسها چند روزی در روستای کوموک مستقر شده است آنگونه که یکی ازاهالی که کاملا شاهد رفتار وی وهمراهانش بوده با آّب و تاب توصیف میکرد بسیار ازرفتار داعش وحشتناکتر وخشن تر بوده است البته جای تاسف دارد در آینده نسبت به درج جزئیات خواهم پرداخت

آیا این نوشته پایین واقییت دارد لطفا نظر دهید.

عظمت خانم كه بود
در سریال‌های مربوط به میرزا كوچك، عظمت خانم را بانویی مقتدر كه عقابی بر شانه‌اش نشسته نشان می‌دهند. در همه كتاب‌هایی كه مربوط به حوادث جنگل است، عاقبت غمبار میرزا با نام عظمت خانم پیوند می‌خورد. او كیست و در كجای تاریخ این سرزمین ایستاده است كه تاریخ‌نویس مرد نه قدرت حذف‌اش را دارد نه شهامت نقل‌اش را؟
به سراغ عظمت خانمی دیگر می‌روم. نوه دختری عظمت خانم است؛ خانم پروین امیراحمدی، كه نام عظمت را در گوشش خوانده‌اند تا نام عظیم این بزرگ‌زن در خاطره‌های آیندگان ماندگارتر شود. خانم امیراحمدی بانویی باابهت، پرصلابت و بزرگوارند، نشان از عظمت خانم فولادلو دارد، اما هیچ عكسی از عظمت خانم برجای نمانده است تا بدانیم ایشان كدام خصوصیت و كدام خطوط چهره آن بانوی مقتدر را به ارث برده است، اما برای نشان دادن چهره عظمت خانم با صبر و شكیبایی به عقب برمی‌گردد.
از تاریخ و تاریخچه خانوادگی‌شان كه مستقیماً از زبان‌ مادرشان خانم گوهرتاج و نیز از بزرگان فامیل شنیده‌اند برایم سخن می‌گوید: برای معرفی عظمت خانم بهتر است از مادرش شروع كنیم. مادر عظمت خانم، نازلی خانم نام داشته كه باسواد و اهل مطالعه بوده و آن‌چه نه ‌تنها برای آن دوران، بلكه در حال حاضر نیز باعث تعجب خواهد بود این است كه نازلی خانم هفت بار شتر كتاب با خود در كنار جهیزیه‌اش به خانه شوهر آورده است. عظمت خانم دست‌پرورده چنین زنی بوده است و در روستای كرندق خلخال به دنیا آمد. به همراه پسران ایل‌گاه در مكتبخانه ایل و گاه با معلم سرخانه، درس خواند و با جورق بیگ، رئیس 32 طایفه شاهسون آذربایجان، ازدواج كرد و با این ازدواج ریاست شاهسون به عظمت خانم واگذار شد. جورق بیگ به دستور دولت قاجاریه كشته شد و چهار پسر و یك دختر از وی برجای ماند. به رسم ایل، عظمت خانم با حسین‌علی ‌خان ملقب به سالار ایران ازدواج كرد كه برادر همسر مرحومش بود و گوهرتاج دختر دیگری بود كه با ازدواج دوم به دنیا آمد.
خانم امیراحمدی می‌گوید: همسر دوم عظمت خانم هم جایگاه وی را محترم داشته و تصمیمات مهم ایل نیز برعهده ایشان بوده است. قدرت و تدبیر و مدیریت او در كمتر مردی وجود داشته است. روابطش به سران حكومت و سران قبایل دیگر محدود نمی‌شد، بلكه به دولت‌های خارجی نیز فهمانده بود كه باید قدرتی به نام قدرت عشایر ایران را به رسمیت بشناسند.
دولت‌های همسایه مثل روسیه و عثمانی نیك می‌دانستند كه عظمت خانم در تصمیمات مهم كشور نقشی بیش از یك رئیس قبیله دارد و دولت‌های وقت نیز با روی كار آمدن متوجه عظمت خانم می‌شدند و روی مساعدت‌های او حساب می‌كردند.
در این‌جا باید خاطرنشان كنم كه در آن زمان مملكت به شكل ملوك‌الطوایفی اداره می‌شد و همه سران قبایل و حاكمان مناطق در چرخش امور كشور دخیل و مؤثر بودند. اما به گفته خانم امیراحمدی، نفوذ عظمت خانم بیشتر و مؤثرتر از بقیه بوده است. وی به مناسبت روی كار آمدن دولت‌های وقت به رسم تبریك و تأیید هدایایی به دربار می‌فرستاد و این رسم تا دربار تزار روس گسترده بود و نیز هدایایی از همسر تزار به نام عظمت خانم به ایران فرستاده می‌شد. آن‌ها به خوبی به قدرت وی در منطقه واقف بودند.

نویسنده متن بالا خانم رابعه موحد

از زبان نوه اش خانم پروين امير احمدي 
    

جوابیه آقای کریمی93/10/19:

اول واقعیت تصحیح شود دوم نویسنده متن تحریف شده عظمت خانم کیست ؟دردوران هجده سال ترور در آذر بایجان از زمان شروع نهضت مشروطیت تا ظهور رضا شاه دراقصی نقاط کشور با دخالت بیگانگان مملکت به ملوک الطوائفی تبدیل شده بود در خلخال امیر عشایر خلخالی که همسری بنام عظمت خانم داشته برمنطقه حکومت میکرد ورابطه خوبی با میرزا کوچک خان داشته وقتی رضا خان از امیر عشایر میخواهد سلاحهای خودرا تحویل واز دولت مرکزی تبعیت نماید او وفرزندان وهمسرش جلسه تشکیل وموضوع را بررسی می نمایند عظمت روبه پسرانش میگوید اگر تسلیم شوید شیرم را بشما حلال نمیکنم پسرانش هرکدام مدعی میشوند که پاسخگوی هفتهزار سرباز رضا خان هستند عظمت خانم میگوید پس ما پیروزیم سپس تصمیم میگیرند برای جنگ ومقابله به حمله رضا خان به منطقه مشکول دربندی بروند ودرنهایت در جنگ شکست میخورند وامیر عشایر خلخالی در تبریز اعدام ولی عظمت خانم سوار بر اسب از رودخانه خروشان قزل اوزن عبور واز مهلکه متواری میشود ولی درنهایت اونیز دستگیر وبشدت تنبیه میشود والسام

سه شنبه 16 دی 1393برچسب:, :: 6:15 :: نويسنده : گودرز غلامی

 

اولدوز گلیپ آی اولماز

بهار گلیب یای اولماز

نجیب لرین ایچینده

هیچکس سنه تای اولماز {تقدیم اولسون کندیم اهلینه}

 ..........................................................................................................

عزیزیم آشا آشا

سو گلیر داشا داشا

بیر جانم وار ثروتیم

اودا قربان یول داشا{کمق}

...................................................................................................................

 

عاشق آدین شیرین دی

فرهاد دوستو شیرین دی

دوست دان دوستا گلن پای

نچه بالدان شیرین دی

شنبه 13 دی 1393برچسب:, :: 20:59 :: نويسنده : گودرز غلامی
عجیب است که:

 پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم !

بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری !

بعد از چند روز به دوستی !

بعد از چند ماه به همکاری !

بعد از چند سال به همسایه ای !

اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم ...!

 

به خدایت اعتماد و توکل کن ...!

اما فراموش نکن که افسار شترت را هم به درخت ببندی

 

جملات زیبا ( رسول ترک )

 

شنبه 13 دی 1393برچسب:تورکون دیلی, :: 17:3 :: نويسنده : گودرز غلامی

تورکون دیلی

 

 

 

تورکون دیلی تک سئوگیلی ایسته کلی دیل اولماز

اؤزگه دیله قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز

اؤز شعرینی فارسا –عربهقاتماساشاعیر

شعری اوخویانلار ، ائشیدنلر کسیل اولماز

فارس شاعری چوخ سؤزلرینی بیزدن آپارمیش

« صابیر » کیمی بیر سفره لی شاعیر پخیل اولماز

تورکون مثلی ، فولکلوری دونیادا تک دیر

خان یورقانی ، کند ایچره مثل دیر ، میتیل اولماز

آذر قوشونو ، قیصر رومی اسیر ائتمیش

کسری سؤزودور بیر بئله تاریخ ناغیل اولماز

پیشمیش کیمی شعرین ده گرک داد دوزو اولسون

کند اهلی بیلرلر کی دوشابسیز خشیل اولماز

سؤزلرده جواهیر کیمی دیر ، اصلی بدلدن

تشخیص وئره ن اولسا بو قدیر زیر –زیبیلاولماز

شاعیر اولابیلمزسن ، آنان دوغماسا شاعیر

مس سن ، آبالام ، هر ساری کؤینک قیزیل اولماز

چوخ قیسسا بوی اولسان اولیسان جن کیمی شئیطان

چوق دا اوزون اولما ، کی اوزوندا عاغیل اولماز

مندن ده نه ظالیم چیخار ، اوغلوم ، نه قیصاص چی

بیر دفعه بونی قان کی ایپکدن قزیل اولماز

آزاد قوی اوغول عشقی طبیعتده بولونسون

داغ –داشدادوغولموشدهلیجیرانحمیلاولماز

انسان اودی دوتسون بو ذلیل خلقین الیندن

الله هی سئوه رسن ، بئله انسان ذلیل اولماز

چوق دا کی سرابین سویی وار یاغ –بالیواردیر

باش عرشه ده چاتدیرسا ، سراب اردبیل اولماز

ملت غمی اولسا ، بو جوجوقلار چؤپه دؤنمه ز

اربابلاریمیزدان دا قارینلار طبیل اولماز

دوز واختا دولار تاختا –طاباقادویهایله

اونداکی ننه م سانجیلانار زنجفیل اولماز

بو « شهریار » ین طبعی کیمی چیممه لی چشمه

کوثر اولا بیلسه دئمیرم ، سلسبیل اولماز

۱۳۴۸

 

شنبه 13 دی 1393برچسب:, :: 6:37 :: نويسنده : گودرز غلامی

خاطره اول:


درقرن معاصر مردان بزرگی درروستای کوموک زیسته و بدرود حیات گفته اند ازجمله آنها مرحوم مغفور جنت مکان میرزا عبدالحسین رحیمی معلم قرآن وادیب به تمام معنی افتخار کوموک میباشد وی مسلط به قرائت ومفاهیم قرآن کریم بود، درزمان ارباب رعیتی ارباب حاکم مطلق و مباشر او بر اهالی روستا حکومت میکرد،یک سال مباشر مالک در اطاقی کنار حیات خانه ما مستقر بودند ،مرحوم میرزا عبدالحسین نیز اغلب همنشین آنها بود.در آن سالها که من بچه ای پنج شش ساله بودم او مرا قارداشیم صدا می کرد، برایم نوحه میخواند و می گفت:

او گلن کیمدی احد دی

او گلن کیمدی صمد دی
او گلن کبلا کاظیم

سقلی یازیم یازیم

آی آنا چیل خروزوم نجولدی

قویریقی میل میل خروزوم نجولدی........
من محکم سینه میزدم و آنها قهقهه زنان می خندیدند.
یکروز یکی از اهالی از فردی شکایت آوردند که او از بستان ما دزدی نموده است،مباشر حکم به محکومیت آن فرد داد و شروع کرد به اجرای حکم با شلاق،در این هنگام بر اثر اثابت شلاق شیشه ی چراغ نفت سوز شکست و اتاق در تاریکی فرو رفت،ولی او دست بردار نبود تا اینکه با وساطت مرحوم میرزا عبدالحسین قائله فیصله پیدا کرد.
بدرود تا خاطره ای دیگر

چهار شنبه 10 دی 1393برچسب:, :: 20:11 :: نويسنده : گودرز غلامی

 

سلام علیکم:


تقدیر وتشکر 
بدین وسیله ازیکایک برادران پالیزوان وجناب آقای حاج عمران غلامی بزرگوار وبه ویژه ازامیرعلی هدایتی عزیز که درکلیه مراسمات درگذشت همسر برادر اینجانب در تبریز مشارکت نموده وباعث افتخار شده وزحمات زیادی را متقبل شدند تشکر و قدردانی مینمایم. خداوند انشاءالله به همه عزیزان سلامتی وتندرستی عنایت فرماید 

سه شنبه 9 دی 1393برچسب:, :: 18:59 :: نويسنده : گودرز غلامی

لطفا عکسهای ارسالی آقای شریفیان را در قسمت عکسهای ارسالی ملاحظه بفرمایید که نمونه آن عکسها در زیر آمده است.

در عکس زیر عزیزانی هستند که امروز در بین ما نیستند

با تشکر از آقا ملکعلی

 

سه شنبه 9 دی 1393برچسب:, :: 18:42 :: نويسنده : گودرز غلامی

دو شنبه 8 دی 1393برچسب:, :: 6:25 :: نويسنده : گودرز غلامی

 

نظر کوموکلی دراین رابطه کاملا صحیح است بی شک مسن ها خاطرات زیادی دارن که بیان آنها برای جوانترها میتواند عبرت انگیز باشد مثلا یک سال گرگ آدمخوار آمده بود ،آن سال ازهمه روستاهای سنجبد گرگ چند بچه خورد از جمله دو دختر بچه از روستای کوموک ودونفر پسر بچه ازروستای صوفلو طعمه گرگ شدند آن سال برادرم مرا به صحرا برده بود پدرم به برادرم گفت مگر نمیدانی گرگ آدمخوار هست چطور جرات کردی بچه را به صحرا بیاوری برادرم سریع مرا برگرداند آن لحظه را هرگز فرموش نمیکنم اتفاقات زیادی تلخ شیرین از دوران کودکی از روستا دارم در صورت فرصت جهت اطلاع جوانان عزیز در آینده بیان خواهم نمود .ازدوران حاکمیت ارباب رعیتی ازدوران حکومت شاهنشاهی ودر نهایت سال های بعد از انقلاب اسلا می ،مو فق باشید

دو شنبه 8 دی 1393برچسب:, :: 6:17 :: نويسنده : گودرز غلامی

حیدر بابایا سلام 
HEYDəR BABAYA SALAM

حیدربابا، ایلدیریملار شاخاندا
Heydərbaba, ildırımlar şaxanda
سئللر، سولار شاققیلداییب آخاندا
Sellər, sular şaqqıldayıb axanda
قیزلار اونا صف باغلاییب باخاندا
Qızlar ona səf bağlayıb baxanda


سلام اولسون شؤکتوزه، ائلوزه
Salam olsun şövkətüzə, elüzə 
منیم ده بیر آدیم گلسین دیلوزه.
Mənim də bir adım gəlsin dilüzə.


حیدربابا، کهلیک لرین اوچاندا
Heydərbaba, kəhliklərin uçanda
کول دیبیندن دووشان قالخیب قاچاندا
Kol dibindən dovşan qalxıb qaçanda
باخچالارین چیچکلنیب آچاندا
Baxçaların çiçəklənib açanda


بیزدن ده بیر ممکن اولسا یاد ائله
Bizdən də bir mümkün olsa yad elə
آچیلمایان اورکلرى شاد ائله.
Açılmayan ürəkləri şad elə.

بایرام یئلى چارداخلارى ییخاندا
Bayram yeli çardaxları yıxanda
نوروز گولو، قارچیچگى چیخاندا
Novruzgülü, qarçiçəyi çıxanda
آغ بولودلار کؤینکلرین سیخاندا
Ağ buludlar köynəklərin sıxanda


بیزدن ده بیر یاد ائله ین ساغ اولسون
Bizdən də bir yad eləyən sağ olsun
دردلریمیز قوى دیکلسین، داغ اولسون.
Dərdlərimiz qoy dikəlsin, dağ olsun.

حیدربابا، گون دالینى داغلاسین 
Heydərbaba, gün dalını dağlasın
اوزون گولسون، بولاقلارین آغلاسین
Üzün gülsün, bulaqların ağlasın
اوشاقلارین بیر دسته گول باغلاسین
Uşaqların bir dəstə gül bağlasın


یئل گلنده، وئر گتیرسین بو یانا
Yel gələndə ver gətirsin bu yana
بلکه منیم یاتمیش بختیم اویانا.
Bəlkə mənim yatmış bəxtim oyana.

حیدربابا،‌ سنین اوزون آغ اولسون
Heydərbaba, sənin üzün ağ olsun
دؤرد بیریانین بولاق اولسون، باغ اولسون
Dord bir yanın bulaq olsun, bağ olsun
بیزدن سونرا سنین باشین ساغ اولسون
Bizdən sonra sənin başın sağ olsun


دونیا قضا - قدر، اؤلوم - ایتیمدى
Dünya qəzov-qədər, ölüm- itimdi
دونیا بویو اوغولسوزدو، یئتیمدى.
Dünya boyu oğulsuzdu, yetimdi.
حیدربابا، یولوم سندن کج اولدو
Heydərbaba, yolum səndən kəc oldu
عؤمروم کئچدى، گلممه دیم، گئج اولدو
Ömrüm keçdi, gələmmədim gec oldu 
هئچ بیلمه دیم گؤزللرین نئج اولدو
Heç bilmədim gözəllərin nec oldu


بیلمزایدیم دؤنگه لر وار،‌ دؤنوم وار
Bilməz idim döngələr var, dönüm var
ایتگین لیک وار، آیریلیق وار، اؤلوم وار.
Itginlik var, ayrılıq var, ölüm var.


حیدربابا، ایگید امَک ایتیرمز
Heydərbaba, igid əmək itirməz
عؤمور کئچر، افسوس بَرَه بیتیرمز
Ömür keçər, əfsus bərə bitirməz
نامرد اولان عؤمرو باشا یئتیرمز.
Namərd olan ömrü başa yetirməz.


بیزده واللاه، اونوتماریق سیزلرى
Biz də vallah, unutmarıq sizləri
گؤرممسک حلال ائدین بیزلرى. 
Görəmməsək, halal edin bizləri.

حیدربابا، میراژدر سَسلننده
Heydərbaba, Mirəjdər səslənəndə
کَند ایچینه سسدن - کویدن دوشنده
Kənd içinə səsdən-küydən düşəndə
عاشیق رستم سازین دیللندیرنده
Aşiq Rüstəm sazın dilləndirəndə

دو شنبه 8 دی 1393برچسب:, :: 6:15 :: نويسنده : گودرز غلامی

 


یادیندادى نه هؤولهَ سَک قاچاردیم؟
Yadındadı nə hövləsək qaçardım?
قوشلار تکین قاناد چالیب اوچاردیم.
Quşlar təkin qanad çalıb uçardım.


شنگول آوا یوردو، عاشیق آلماسى
Şəngülava yurdu aşıq alması
گاهدان گئدیب اوردا قوناق قالماسى
Gahdan gedib orda qonaq qalması
داش آتماسى، آلما -‌ هیوا سالماسى
Daş atması, alma - heyva salması


قالیب شیرین یوخو کیمی یادیمدا
Qalıb şirin yuxu kimi yadımda
اثر قویوب روحومدا، هر زادیمدا.
Əsər qoyub ruhumda, hər zadımda.

حیدربابا، قورو گؤلون قازلارى
Heydərbaba, Quru gölün qazları
گدیکلرین سازاخ چالان سازلارى
Gədiklərin sazax çalan sazları
کَند - کؤوشنین پاییزلارى، یازلارى
Kənd - kövşənin payızları, yazları


بیر سینما پرده سى دیر گؤزومده
Bir sinəma pərdəsidir gözümdə
تک اوتوروب سئیر ائدرم اؤزومده.
Tək oturub seyr edərəm özümdə.

حیدربابا،‌ قاراچمن جادداسى
Heydərbaba, Qaraçəmən caddası
چوووشلارین گَلر سسى، صداسى
Çovuşların gələr səsi sədası
کربلایا گئدنلرین قاداسى
Kərbəlaya gedənlərin qadası


دوشسون بو آج یولسوزلارین گؤزونه
Düşsün bu ac yolsuzların gözünə
تمدّونون اویدوق یالان سؤزونه.
Təməddünün uyduq yalan sözünə.


حیدربابا، شیطان بیزى آزدیریب
Heydərbaba, şeytan bizi azdırıb
محبّتى اورکلردن قازدیریب
Məhəbbəti ürəklərdən qazdırıb
قارا گونون سرنوشتین یازدیریب
Qara günün sərneviştin yazdırıb


سالیب خلقى بیر- بیرینین جانینا
Salıb xalqı bir-birinin canına
باریشیغى بلشدیریب قانینا.
Barışığı bələşdirib qanına.


گؤز یاشینا باخان اولسا، قان آخماز
Göz yaşına baxan olsa, qan axmaz
انسان اولان خنجر بئلینه تاخماز
İnsan olan xəncər belinə taxmaz
امّا حئییف، کور توتدوغون بوراخماز
Amma heyif, kor tutduğun buraxmaz


بهشتیمیز جهنّم اولماقدادیر 
Behiştimiz cəhənnəm olmaqdadır
ذى حجّه میز محرّم اولماقدادیر. 
Zihəccəmiz məhərrəm olmaqdadır.

خزان یئلى یارپاقلارى تؤکنده
Xəzan yeli yarpaqları tökəndə
بولود داغدان یئنیب کنده چؤکنده
Bulud dağdan yenib kəndə çökəndə
شیخ الاسلام گؤزل سسین چکنده
Şeyxulislam gözəl səsin çəkəndə


نیسگیللى سؤز اورکلره دَیردى
Nisgilli söz ürəklərə deyərdi
آغاجلار دا آللاها باش اَیردى.
Ağaclar da allaha baş əyərdi.


داشلى بولاق داش - قومونان دولماسین 
Daşlı bulaq daş - qumunan dolmasın
باخچالارى سارالماسین، سولماسین 
Baxçaları saralmasın, solmasın
اوردان کئچن آتلى سوسوز اولماسین 
Ordan keçən atlı susuz olmasın


دئینه بولاق، خیرین اولسون، آخارسان
Deynə bulaq, xeyrin olsun, axarsan
افقلره خُمار- خُمار باخارسان.
Üfüqlərə xumar - xumar baxarsan.

حیدر بابا، داغین، داشین سره سى
Heydərbaba, dağın, daşın sərəsi
کهلیک اوخور، دالیسیندا فره سى
Kəhlik oxur, dalısında fərəsi
قوزولارین آغى، بوزو، قره سى
Quzuların ağı, bozu, qərəsi
شنبه 6 دی 1393برچسب:, :: 6:11 :: نويسنده : گودرز غلامی

 

شنیدم گفت مش باقر به الیاس
که شصت درصد گران شد نرخ اجناس
بکن ان نرخ قبلی را فراموش
تورم را بگیر اینک در اغوش 
تورم ان چنان خردت نماید 
که بد بختی ز چشمانت دراید 
نبینی گوشت دیگر در خیالت 
دل سنگ اب می گردد به حالت
اگر خواهد دلت چند قطره روغن 
گذر باید کنی از چشم سوزن
برای خودرو ان پولی که داری
کفافت می دهد بر خر سواری 
اگر مفتوح گردد بر تو رحمت 
خوراکت اشکنه گردد به زحمت
خلاصه ان چنان بختت بگردد
که اسبت در طویله خر بگردد
مراقب باش که گر بیمار گردی
ز خرجش از شفا بیزار گردی
اگر خوشدل به این یارانه هستی
شنو رک گویمت دیوانه هستی
پنج شنبه 4 دی 1393برچسب:, :: 20:23 :: نويسنده : گودرز غلامی

 

آقای کریمی 93/9/28:

با سلام مجدد وآرزوی سلامتی وخرسندی بنده ازدو نسل به اینطرف اهالی روستای کوموک وحتی صوفلو و زند را میشناسم انهائیکه دنیای فانی را وداع نموده اند ارواح همه شان غریق رحمت الهی باشند همه آنها همیشه از جلوی چشمانم میگذرند ویاد خاطره آنها را هرگز فراموش نمی کنم لذا ماهمدیگر رابه خوبی میشناسیم خوب است عزیزا ن اسم و فامیلی خود را قید کنند مثل جناب آقای ملکعلی شوطی البته شنیده ام فامیلی شان همانند آقافرزاد به مهرسرشت تغییر یافته کوموکلی اقا محمود محرمزاده .....دقیقا خودرا معرف نمایند تا بیشتر ازحضور شان خوشحال شویم به هر صورت دوستتان دارم درود بدرود..

 

 

آقای کریمی 93/9/30:

نصیحت اول :

د گول دانیش منیم گولیم  

 اویما بو رمال فعلینه گچر عومور قالماز بله

گچر فرصت گلمز اله

آزدا یاشا ورمه قولاق هردانیشانین سوزینه

عقلون سنه دایاق اولسون

گوزون باخسین سایاق اولسون

انسان گورگ آئیق اولسون

نصرالیام عاشقم دوسلار سوزینه

 

نصیحت دوم :

 خیانت ایلیین بیجزا قالماز                  

عقوبت اولما سا یئربله نظمیله دولان ماز

ایشونده دوز اولسون ایلاندا سنی چالانماز  

آگاه اولان دوشان تکین یاتیب یوخویا قالماز

شهریاری ن سوزیدی انسان اولان خنجربلین تاخماز

 

 

نصیحت سوم:

پولی ورمه هر زادا

زحمتون گدر بادا

گوزوی آچ باخگینان

آغزون گلممیش دادا

دوستوم گت دنیانی گز

منیده بیر سال یادا

انشاالله که شیرینینده

 الی چاتسین فرهادا.

 

طالب اوغلو 93/10/4:

تورک اولماق هله تورکو سئومک، اونون يوکسلمه سينه چاليشماق دئمک دئييل. تورکو سئومک، اونون يوکسلمه سينه چاليشماق ايلک اؤنجه اونا وجدله وورغونلوقدان کئچير. بو وجدله وورغونلوغون اساسيندا تورکون تاريخيني، ديليني، ادبياتيني، معنوي ديرلريني دريندن اؤيرنمک دورور. اونودولماماليدير کي، تاريخده ان بؤيوک قوصوروموز " اؤز اليميزله ياراتديغيميز و ياشاتديغيميز خاريجي گؤزللره عاشيق اولوب اونلارلا ائولنمگيميز " ، يني اؤز ديليميز و ادبياتيميزين عوضينه حاکيميتيميز آلتيندا اولان خالقلارين ديل و ادبياتلاريني زنگينلشديرمه ميز اولوب. تورکلرين تاريخينده مين ايل رسمي سياسي-حربي حاکيميتله ميللي ديل و ميللي مدنيت حاکيميتي اوست-اوسته دوشمه ديگيندن عربجه و فارسجا يازان شاعير، اديب و فيلوسوفلاريميزين ياراتديغي مادي-مدنيت نومونه لري باشقا خالقلارين آدينا يازيلميش، حتّی تورکون قاني، جاني باهاسينا قوردوغو دؤولتلري باشقالاري نين آدينا چيخميشلار. تاريخ بير عيبرت درسيدير. بو بؤيوک خطاميزي بير داها تکرار ائتممه لیيک. تاريخ بويو واحيد تانرييا، مين ايل عرضينده ايسلام ديني نين تلقين ائتديگي آللاها تاپينميش، حاق و عدالت اوغروندا ميليونلارلا شهيد وئرميش بير ميلتين - تورک ميلتي نين ايلاهي حيمايه و يارديمي ايله ابدي ياشاياجاغينا، يئنيدن اؤز تاريخي ميسيياسيني شرفله يئرينه يئتيره جگينه وارليغيم قدر اينانيرام. 

اولو تانري اؤز حيمايه و يارديميني تورکه اسيرگمسين! 
تورکوستان درگی سیندن بیر پارچا سوزلر

پنج شنبه 4 دی 1393برچسب:, :: 20:2 :: نويسنده : گودرز غلامی

 

شعر از مرحوم سیفعلی غلامی با خط خودش که روی مزارش نقش بسته است

پنج شنبه 4 دی 1393برچسب:, :: 19:43 :: نويسنده : گودرز غلامی

بیاد شهید روستا ،فرهنگ غلامی :

 

گزلریم گزلریم رحم ایله آغلاتما منی

عشقیمین قدرینی بیل،آیریسینا ساتما منی

من سن جان جان دمیشم باقرییمی گان ایلمیشم

بو قریبانلرین محملین ساتما منی.

 

شعر دوم :

داغ باشیندا اکین اولماز

اکین اولسا بیچین اولماز

دنیادا مین گوزل اولسا

بیری سنین تکین اولماز....................{منیم کندیم}

 

بسمه تعالی
با حمد و سپاس بیکران ایزدمنان ،بر حسب وظیفه اینجانب ضمن قدردانی از عملکرد و تلاش های صادقانه و دلسوزانه مسئولین محترم شهرستان کوثر بالاخص فرماندار محترم جناب آقای علیپور و بخشدار محترم بخش فیروز جناب آقای سلیمی در خصوص اختصاص بودجه به تکمیل پروژه استخر و توجه به حل مشکلات اهالی روستا کمال تشکر و امتنان را داشته ، و استدعا دارد در خصوص حل مشکلات ذیل عنایت لازم را مبذول فرمایند. اميد است خدمات ارزنده شما مأجور درگاه حضرت احديت قرار گرفته و در جهت پيروي محض از مقام عظماي ولايت،حضرت آيت الله العظمي الامام خامنه اي (مد ظله العالي) و خدمت بيش از پيش به نظام مقدس جمهوري اسلامي و بويژه مردم ولايتمدار وشهيدپرور روستای کمق موفق و مويد باشيد؛ان شاء الله
1- تسریع اختصاص بودجه به پروژه گاز رسانی
2- اختصاص بودجه جهت احداث غسالخانه
3- تخصیص اعتبار به پروژه اجرای طرح هادی
4- اختصاص اعتبار لازم جهت تسریع خدمات رسانی دهیاری به روستا
5- تخصیص اعتبار لازم جهت ایجاد راههای بین مزارع
6- تحت پوشش قرار گرفتن آنتن¬دهی تلفن همراه
7- اختصاص اعتبار به خرید ماشین¬آلات کشاورزی جهت رفاه کشاورزان

                                                                                                                        با احترام
                                                                                                                   بیت الله مهدیزاده 
                                                                                                                 دهیاری روستای کمق

حدیث موضوعی
نويسندگان